...Hi
شمال
ما تصمیم گرفتیم بریم شمال. شیفت های بابایی سنگین بود و ازم خواست تا برم شمال و استراحت کنم. تو توی خونه هم بازی نداشتی و خسته شدی. ما اومدیم شمال و اول دلت برا بابایی تنگید . طبق معمول هم شیطونی هات پا برجا بود. ...
نویسنده :
Zohreh
22:02
گردش صبح
صبح وقتی بابایی از اداره اومد خونه . منو تو و بابایی رفتیم بگردیم. خیلی شادی میکردی پسرم.ما خوشحال بودیم از صدای خنده هات. مخصوصا وقتی بابایی بردت کوه تا از بالا شهر رو ببینی . من خیال میکردم میترسی اما خیلی خوشحال بودی. ...
نویسنده :
Zohreh
17:51
عشقم فردا هشت ماهش تموم میشه
کیانم فردا ۲۸فروردین هشت ماهت تموم میشه. برات برنامه ی غذایی جدیدی در نظر گرفتم. امیدوارم دوس داشته باشی. دندوناتم خبر از اومدن دارن... 😊 ...
نویسنده :
Zohreh
19:10
عشقم به روایت تصویر
مهمونای مهربون
پسرم .دیشب حاجی بابا و آنا اومدن خونمون. تازه دوتا مهمون ویژه هم داشتیم. آقاجون و مامان بزرگ😙 بخاطر تو اومدن شاهرود و کلی خوشحالمون کردن. وقتی میخاستن برن .حاجی بابا تو باغچه کوچیکمون سبزی کاشتن. 😊...
نویسنده :
Zohreh
0:33
امتحان ماست گاوی
پسرم امروز به اندازه سر قاشق چایخوری برات ماست امتحان کردم.اما متاسفانه کلی ریفلاکس دادی و همش زور میزنی. خیلی ناراحت شدم. اخه تا کی فقط سوپ بخوری. من از غصه آب شدم این هشت ماه. خدایا پسرم گناه داره. به بزرگیت قسم کاری کن خوب شه و بتونه غذاهای مفید بخوره. ...
نویسنده :
Zohreh
18:35
بازی ظهر
پسرم ظهر منو تو تنها بودیم تو رفتی اتاق خواب و داشتی با پرده ها بازی میکردی و خوشحال بودی بازی با پارچه و پرده و خیلی دوس داری ...
نویسنده :
Zohreh
15:10
اموزش زبان دوم
پسرم من از شیش ماهگی برات زبان دوم رو شروع کردم. دوس دارم خیلی باهات کار کنم تا زبان انگلیسی و آمریکاییت قوی باشه. پسرم این سی دی رو برات سفارش دادم و تو از صبح تا شب فقط نگاش میکنی.خیلی دوسش داری و ازش دل نمیکنی.من روزی یکی دو ساعت برات فقط میزارم تا نگاش کنی نمیخام از فعالیت هات عقب بمونی. ...
نویسنده :
Zohreh
18:22