بدون عنوان
پسرم کیان همراه همیشگی من تو بیمارستان و خونه .. دوره ی بارداری من یکی از بهترین روزهای زندگیم بود. شما خیلی به من کمک کردی تا بتونم سختی های اون روزها رو سپری کنم.بابا بزرگ تو روزهایی که شمارو حامله بودم دچار سرطان لنفوم شد.منو بابایی با کمک هم تونستیم بابابزرگ رو از خطر نجات بدیم.. شما اون روزها فقط سه ماه بود که تو وجود من جا داشتی. پسرم خیلی دوست دارم.. بابایی هم دوست داره .. ...
نویسنده :
Zohreh
13:58